..560
#خودم پز
دیشب پشت چراغ قرمز بودم، یکی درو باز کرد یه ظرف یک بار مصرف گذاشت و گفت نذریه در رو بست.
منم عجیب گشنه ام بود.
یه جا واستادمو نوش جان کردم خدا قبول کنه.
اومدم خابگاه بچه ها داشتن از گشنگی تلف میشدن.
غذا نوبت من بود چیزی جز ماکارونی نبود که درست کنم.
ساعت دو نصفه شب این ماکارونی آماده شد.
صبح کلاس داشتم بعد کلاس رفتم سلف دانشگاه دیدم ای بابا نهار ماکارونیه، اونم خوردم.
همین الان که دارم مینویسم از گشنگی نا ندارم در حالی که دوستمم شصتاد بار زنگ زده ساعت 6 و نیم تو دانشگاه فوتبال داریم، تو یخچال هم چیزی جز ماکارونی نبود، دارم گرمش میکنم.
؛))
وای چقد ماکارونی.. اَه.
- ۱۴ نظر
- ۱۴ مهر ۹۵ ، ۱۷:۴۱