..557
رفتم تو سلام کردم
سر تکون داد.
خط های رو پیشونیش بام حرف میزدن.
و به رسم احترام یکم بیشتر احوال پرسی کردم.
اینبار دو تا سر تکون داد.
گفتم ببخشید عاقا:
سر چهارمی رو به نماد بفرما جوان تکرار کرد.
گفتم خانه دانشجویی.. حرفم تموم نشده بود،
سرشو به علامت نه به سمت بالا تکون داد.
نچ.
حرف نزدم نگاه کردم تو چشماش..
دو ثانیه گذشته بود.
خواستم حرف بزنم.
گفت نه نداریم خونه به دانشجو نمیدیم!
یه باشه دستتون درد نکنه ی سردی گفتم،
داشتم بر میگشم با این صحنه رو به رو شدم.
گفتم لااقل اجازه بده ازین گلها تون یه عکس بگیرم،
سرشو به نشانه اعتراض سه بار چپ و راست کرد.
گفتش شما جوونا که هر کاری رو بدون اجازه انجام می دین با این گوشیاتون،
جواب ندادم.
نه میتونستم از این صحنه زیبا بگذرم نه میتونستم ریسک کنم چند تا فوش قدیمی بشنوم.
رفتم سمت ماشین، دوربینمو برداشته بودم دیدم دم دره، گفت چرا ناراحت میشی؟ بیا هزار تا بگیر اصلا.
از حوصله و وقتی که برا گرفتن عکس گذاشته بودم خوشش اومده بود.
گفت بنظرم تو یکم متفاوت از مشتریامی، بیا یه خونه دارم نشونت بدم.
از دانشگاه دور بود.
خودشم از همه املاکی هایی که رفته بودم متفاوت تر..
از اصل مطلب نگذریم همسایگی گل ها تو این عکس خیلی دلبری میکنه.
پراید مال من نیس :دی
- ۹۵/۰۷/۱۱