پیشه ام عکاسی‌ست :))

..576

چهارشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ۰۳:۱۳ ق.ظ

این منم، خون جگر از بد دوران خورده

مرد رندی که رکب‌های فراوان خورده


غم ویرانی خود را به چه تشبیه کنم ؟

فرض کن کوه شنی طعنه‌ی طوفان خورده


عشق را با چه بسازد، به کدامین ترفند

شاعری که همه‌ی عمر غم نان خورده


چه به روز غزل آمد که همه منزوی‌اند

قرعه بر معرکه‌ی معرکه‌گیران خورده


از دهان کس و ناکس خبرش می‌آید

شعر، این باکره‌ی دست هزاران خورده


با چنین فرقه‌ی نسناس، یقین پاپوش است

اتهامی که به شخصیت شیطان خورده


دشتمان گرگ، اگر داشت نمی‌نالیدم

نیمی از گله‌ی ما را سگ چوپان خورده


جرم من فاش مگوهاست و حکمم سنگین

چه کند شاهد سوگند به قرآن خورده


شعر هم عقل ندارد که در این شهر شعور

گذرش بر من دیوانه‌ی دوران خورده


خیلی پریشان.


 


  • محمد

نظرات (۷)

چرا پریشان؟
شعر بسی  زیبا
اینجآش -->دشتمان گرگ، اگر داشت نمی‌نالیدم

نیمی از گله‌ی ما را سگ چوپان خورده...


:)*

شاعرش ؟؟
پاسخ:
مجتبی سپید فک کنم..
شعر معرکه بود:)
ولی چرا پریشان:(
یاعلی
پاسخ:
همینجوری :))
  • پسر رویایی
  • عاااااااااااالی بوووود
  • خانومِ حدیث ^_^
  • با چنین فرقه نسناس یقین پاپوش است
    اتهامی که به شخصیت شیطان خورده....
    عالے
    پاسخ:
    شاه بیت شعره ها
  • خانومِ حدیث ^_^
  • آره این بیتش داره ممتد تو مخم پلی میشه...
    پاسخ:
    اصن کل شعر خودش خیلی اسیدی هست..
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">