پیشه ام عکاسی‌ست :))

..557

يكشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۸ ب.ظ

رفتم تو سلام کردم

سر تکون داد.

خط های رو پیشونیش بام حرف میزدن.

 و به رسم احترام یکم بیشتر احوال پرسی کردم.

اینبار دو تا سر تکون داد.

گفتم ببخشید عاقا:

سر چهارمی رو به نماد بفرما جوان تکرار کرد.

گفتم خانه دانشجویی.. حرفم تموم نشده بود،

سرشو به علامت نه به سمت بالا تکون داد.

نچ.

حرف نزدم نگاه کردم تو چشماش..

دو ثانیه گذشته بود‌.

خواستم حرف بزنم.

 گفت نه نداریم خونه به دانشجو نمیدیم!

یه باشه دستتون درد نکنه ی سردی گفتم،

داشتم بر میگشم با این صحنه رو به رو شدم.

گفتم لااقل اجازه بده ازین گلها تون یه عکس بگیرم،

سرشو به نشانه اعتراض سه بار چپ و راست کرد.

گفتش شما جوونا که هر کاری رو بدون اجازه انجام می دین با این گوشیاتون،

جواب ندادم.

نه میتونستم از این صحنه زیبا بگذرم نه میتونستم ریسک کنم چند تا فوش قدیمی بشنوم.

رفتم سمت ماشین، دوربینمو برداشته بودم دیدم دم دره، گفت چرا ناراحت میشی؟ بیا هزار تا بگیر اصلا.

از حوصله و وقتی که برا گرفتن عکس گذاشته بودم خوشش اومده بود.

گفت بنظرم تو یکم متفاوت از مشتریامی، بیا یه خونه دارم نشونت بدم.

از دانشگاه دور بود.

خودشم از همه املاکی هایی که رفته بودم متفاوت تر..


از اصل مطلب نگذریم همسایگی گل ها تو این عکس خیلی دلبری میکنه.

پراید مال من نیس :دی

  • محمد

نظرات (۷)

چه مغازه‌دار جالبی و چه گل‌های قشنگی .
پاسخ:
انصافا خیلی جالب بود.
  • بهار خادمی
  • خیلی عکسای باحال میگیریا!!اقای متفاوت!!
    پاسخ:
    لطف داری!
  • ɐɹɐɓol •_•
  • چه صحنه قشنگی :)
    پاسخ:
    خیلی قشنگ بود..
    خوشگله
    پاسخ:
    تشکر.
    چه گلهای قشنگی :)
    چه عکاس خوبی (بدون اغراق واقعا عکسایی که میگیرید خیلی خوبه )
    پاسخ:
    مرسی شما لطف دارین!
    عکسش قشنگه:))

    پاسخ:
    آره ولی حیف همون حسی ک من برداشتم و نمیده.
    وای من چشام ضعیفه بزرگتربنویس
    پاسخ:
    چشم از این به بعد.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">