پیشه ام عکاسی‌ست :))

چهل..

پنجشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۲۱ ب.ظ

ساعت نزدیکای 8 شب بود از کلاس اومده بودم بیرون یه مسیری رو داشتم با دوستم میرفتم خیلی هم عصبی و بهم ریخته از اتفاقای روزای گذشته از دلیل نامعلوم برداشتن ترم تابستان..

خیلی حرص میخوردم..

نزدیک 25 دیقه اینا فقط من داد زدم و دوستم فقط گوش می کرد تو یه جای نسبتا شلوغ بودیم یه اعلامیه دیدم گفتم ببین مرده راحت شده..

به اسمش دقت نکرده بودم..

یکم دیگه دقت کردم چند قدم رفتم جلوتر.. وایسادم.. 

اااا این که اسم منه..!

چقدر جالب بود‌..

عمیییق فکر کردم..

چرا من یه ساعته حرص میخورم؟

مگه قراره چی بشه؟

چرا انقد سخت میگیرم؟

هنوز به نتیجه نرسیدم ولی میدونم که یکم دیگه زاویه دیدم کار داره..

خدا رحمتش کنه.

  • محمد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">